-
۲۷۱
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 01:44
از اخرین دستاوردهای زندگیم تلاش برای درست کردن ژله دو رنگ بود که به دست اومد..اونم این موقع شب..مزه اش به همینه دیگه این لیست کارایی که دوست دارم واسه اولین بار انجام بدم کجاست؟باید این مورد رو از توش خط بزنم
-
۲۷۰
سهشنبه 10 فروردینماه سال 1389 01:42
میدونستی تو رو به خاطر تلاشت در عاشق بودن تحسین میکنم؟ نمیدونی دیگه#سیس
-
۲۶۹
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 16:30
هنوزم خوب و سرحالم.... مرسی پیشنهاد شما هم کمک کرد
-
۲۶۸
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 05:08
هنوز بیدارم و و هشیار نیاز به یه هواخوری تک نفره دارم..اونم از نوع کوه
-
۲۶۷
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 02:47
خوبه..همینجوری گند بزن توش تا تموم بشه
-
۲۶۶
دوشنبه 9 فروردینماه سال 1389 02:33
سر دلم سنگینی کرده میخوام بالا بیارم حقمه تا صبح هم بالا بیارم حقمه اینو اینجا مینویسم تا همیشه یادم بمونه که با خودم چه کردم :|
-
۲۶۵
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 20:40
گفتن نداره ولی از این شرایط خسته شدم :|
-
۲۶۴
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 16:50
نمیدونم چه حکمتیه وقتی کاری از دستم بر نمیاد رونوشت میدم به خدا ولی حالا خدایی خودمونیم...هی حس رفتن بقیه رو جلوم داری میاری که چی؟ میدونی دلم به نرفتنه و هی دارم خودمو مجبور میکنم و خودمو هل میدم حالا تو هی یه چیزی بنداز جلوم که هی دلم بلرزه
-
۲۶۳
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 02:24
یه بار این اشتباه رو کردم دیگه تکرار نمیکنم
-
۲۶۲
یکشنبه 8 فروردینماه سال 1389 01:28
در حد مرگ خسته مه!! شب خیلی خیلی خوبی بود کلی خوش گذشت..اصلا روی پاهام نمیتونم وایسم..در هر صورت... پ.ن1: امروز کلی وبلاگ قدیمی خودمو شخم زدم..کلی خاطرات تازه شد :) پ.ن2:از مسخره کردن عقیده کسی خوشم نمیاد....هر کسی به یه چیز علاقمند هست، دلیل نمیشه اگه ما اون علاقه رو نداریم فرد رو مسخره کنیم..تا هر وقت این احترام...
-
۲۶۱
شنبه 7 فروردینماه سال 1389 12:09
حالا که قرار نیست تو زندگیم باشه بذار به نبودنش عادت کنم لطفا -> رونوشت به خودم
-
۲۶۰
جمعه 6 فروردینماه سال 1389 15:03
هم آغوشی با خودم
-
۲۵۹
جمعه 6 فروردینماه سال 1389 12:40
افسردگی گرفته، این شرایط واسه هممون سخته..از همه بیشتر واسه خودش و روی هممون تاثیر گذاشته، بدجوری روش گیر کردم.....
-
۲۵۸
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 22:35
دارم سعی میکنم چیزایی که ازش میدونم رو با چیزایی که ازش فهمیدم ربط بدم نمیدونم چرا ربط دادنش اینقدر واسم سخته
-
۲۵۷
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1389 00:08
دختر میدونستی منو یاد اوریانا میندازی؟#مسیح
-
۲۵۶
چهارشنبه 4 فروردینماه سال 1389 23:10
پیرپیمانه کش من که روانش خوش باد، گفت پرهیز کن از صحبت پیمان شکنان
-
۲۵۵
سهشنبه 3 فروردینماه سال 1389 22:32
اینم سر سال نویی عوض شده..از اثرات سال نو هست یا ایمیلای آخر یا که یه چیز دیگه در هر صورت..حوصله ندارم واسش تعیین تکلیف کنم.... وای..........!!! یه سوتی بزرگ دادم..اخخخخخخ..الان فهمیدم! ای خدا من یادم نیست..تو چرا منو ضایع میکنی خوب؟واییییی...کار دستم ندیا!! بعدا باهات حساب میکنم....
-
۲۵۴
یکشنبه 1 فروردینماه سال 1389 02:58
اگر رفیق شفیقی درست پیمان باش حریف خانه و گرمابه و گلستان باش اولین فال#89#ثبت در تاریخ
-
۲۵۳
شنبه 29 اسفندماه سال 1388 03:31
امشب شب اخر امسال هست از خدا ممنونم که این فرصتو دوباره بهم داد که قدر چیزایی رو که دارم بیشتر بدونم و سعی کنم از دستشون ندم سال عجیبی بود...نمیدونم سال دیگه این موقع در چه حالی باشم جای همه کسایی که دیگه نیستن خالیه... از کجا معلوم هر کدوم از ما سال دیگه باشیم؟ قدر همو بدونیم
-
۲۵۲
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 23:11
یکی از کارای باحالی هم که هر سال میکنم اینه که عکس های منتخب خانوادگی سال رو گلچین و اسکن میکنیم..یه چند روز میزنیم به در و دیوار خونه!! :) باحاله :)
-
۲۵۱
پنجشنبه 27 اسفندماه سال 1388 21:21
واییییییییی یعنی یه چیزایی توی اطاق تکونی پیدا کردم خداااااا اون عکسایی که به مناسبت سالگرد ازدواج مامان بابا شبانه چسبونیدیم به در و دیوار خونه.. نقاشیای خودم.. نتهایی که قبلا مینوشتم.. کادوهای دوستای قدیمی.. مجله هایی که تو دانشگاه چاپ میکردیم ارشیو روزنامه های قدیمی..مجله ها.. دفتر خاطرات دبستان..راهنمایی..دبیرستان...
-
۲۵۰
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 23:05
تف به این پرشین بلاگ که ارشیوای وبلاگشو پاک کرده :| یعنی عشق بودی تو :) از اینکه یه زمان دوسش داشتم اصلا پشیمون نیستم..از اینکه پیشمم نیست پشیمون نیستم..یه خاطره خوب بود :) خیلی زیاد دوست دارم ببینمش..خیلی..بدونم در چه حاله..بازی روزگار باهاش چکار کرده خدا رو شکر همیشه ادمایی تو زندگیم بودن که ازمند و هدفمند...
-
۲۴۹
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 22:32
وایییییییییی یه جعبه پر صدف بهم داد + کلی چیز دیگه :) وایییییییییییییی کلی ذوق زده ام یعنی :D دوستمو میگم..عاشختم دخی
-
۲۴۸
چهارشنبه 26 اسفندماه سال 1388 02:44
میدونی چیه؟یه فیلم دیدم خوب شدم..الان قابلیت اینو دارم که یه هفته نخوابم!
-
۲۴۷
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 20:02
اصلا میدونی چیه؟ قابلیت اینو دارم که یه هفته توی تختم بخوام . پا نشم
-
۲۴۶
سهشنبه 25 اسفندماه سال 1388 19:48
با همه لج کردم حتی با خودم خودوم مجبور کردم از یه راهی برگردم خونه که 1 ساعتی تو راه باشم! اونم پیاده! اینجوریم دیگه
-
۲۴۵
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 22:38
خیلی نامردیه، حداقل از تو انتظار نداشتم حداقل اگه به فکرت نبودم ناراحت نبودم ولی کی پیش اومده من تو رو ناامید کنم؟ خوبه یادآوری شده بوده این قضیه..بماند در هر صورت..خیلی ناراحت و دلخورم :(
-
۲۴۴
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 22:14
خیلی وقته به خیلی چیزا عادت کردم
-
۲۴۳
دوشنبه 24 اسفندماه سال 1388 22:07
بچه مگه مجبوری حرف الکی بزنی،همین کارا رو میکنی که امروز یکی از بدترین روزام میشه :|
-
۲۴۲
یکشنبه 23 اسفندماه سال 1388 23:15
تولدمم مبارک باشه،ایشالا سالهای خوبی در پیش رو داشته باشم! خدا 40 و اینا بسه دیگه.خوب؟ اقای رئیس به مناسبت تولدم بهم مرخصی نمیده چرا؟