۲۹۷

دست رو دلم نذار، میسوزه

۲۹۶

دست و دلم  به نفس کشیدن نمیره

۲۹۵

پدر گلم دیروز ما رو تنها گذاشت....بهارمون واسه همیشه خزان شد

ای وای ای وای ای وای که دیگه کمرمون شکست

اگه میشد از اسمون خدا رو واسش میاوردیم پایین..نشد..توی بیمارستان جلوی چشم مامان پرپر شد..دکترها همه کار کردند ولی...

طاقت ندارم تو خونمون چشم بندازم..هرجا میرم هستی..خاطره هات..مهربونیات..دلتنگیهات

ما تنهات نذاشتیم..تو هم نمیخواستی تنهامون بذاری ولی ای وای که تقدیر واسمون اینجوری خواست..دیگه هیچ کاری از دستمون برنمیاد

حتی زبونم نمیچرخه واست فاتحه بخونم....

امروز که سپردیمت به خاک چقدر واسمون سنگین بود..چقدر سخت بود....کنار دائی گذاشتیمت که تنها نباشی....قد بلندت تووی خونه ان جا نمیشد...رو به پلهو گذاشتنت..مثل همونجوری که میخوابیدی..زانوهام توان نداره...توان نداریم نبودنت رو تحمل کنیم...چرا اینقدر خوب بودی؟

خدایا..بهمون صبر نبودنش رو بده...طاقت نبودنش رو بده..ا وای که هیچی جاتو نمیگیره..ای وای که وقتایی که دلم میگیره نیستی بهم دلداری بدی..ای وای ای وای ای وای که خون هم واست بباریم هیچی برنمیگرده...دیدی خوب شدی؟ دیدی امروز مرخص شدی؟ 

امروز قرار بود عملت کنن..دیدی عمل شدی و خوب شدی؟

ای وای که فکرم یاری نمیده..زبونم نمیچرخه..زانوهام توان نداره...کمرم راست نمیشه..بغضم بالا نمیاد..گریه هام خشک شده

همه واست خون گریه میکردن...همه دوستت داشتن..واسه همه یار بودی..واسه ما همراه و یاور...این زندگی بدون تو یه چیزی کم داره...

دیروز اسمون هم واست گریه کرد..بدون که جای خالیت واسه ما همیشه سبز میمونه

ای وای به حال ما که دیگه نمیبینیمت..ای وای ای وای ایوای